بیژن حکمت
کوشنده و پژوهشگر سیاسی
Bookmark and Share
بیژن حکمت
21 آبان 1389 - 12/11/2010
شعارهای تند در تظاهرات خیابانی
شعارهای تند باعث شکافتن جنبش و فروکش آن میشود

درست است که جنبش سبز رنگارنگ است و این رنگارنگی در برنامه و راهبردهایی که سازمانهای سیاسی، نویسندگان و افراد مختلف پیش میکشند بازتاب میابد، ولی جنبش توده ای بدون همرنگی در شعارها و هدف ها، نمیتواند تداوم یابد، پایه های خود را نگهدارد و گسترش دهد.
فراموش نکنیم که نطفه این جنبش در حمایت از نامزدی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بسته شده و نخست اعتراضی به شمارش آراء و دستبردن در رای شهروندان بوده است. گرچه اینک "سبز" به جنبشی عمومی برای احقاق حقوق فردی و اجتماعی فرارسته است ولی هنوز نقطه ثقل آنرا کسانی تشکیل میدهند که به هر دلیل خواهان تحقق برنامه های نامزدهای پیشگفته بوده اند. نمیتوان پنداشت که این گروه در اکثری ت خود امروز خواهان عبور از موسوی و تغییر نظام باشند. شعارهای پرشور در همین سیزده آبان به حمایت از موسوی و کروبی، حمایت از برنامه های سیاسی آنان نیز هست. اگر بسیاری از مخالفان نظام که انتخابات را تحریم کردند در این جنبش شرکت دارند و بقولی با پای خود رای میدهند، این رای باز به موسوی و کروبی است و در این جنبش باید شعارها را با برنامه های ایندو هماهنگ کنند.
شعار انتخابات آزاد بدون تردید دراین چارچوب قرار میگیرد. میرحسین موسوی خواهان انتخاباتی منصفانه و عادلانه است و سید محمد خاتمی در آخرین گفتگوی خود بر تمام حقوق شهروندی مخالفان نظام، منجمله حق انتخاب شدن انگشت میگذارد و هردو خواهان تغییر قانون انتخابات برای تامین حقوق همه شهروندان هستند. [1]

ولی شعارهایی که ناظر بر تغییر نظام است و حرکاتی چون پاره کردن و لگدمال کردن تصویر رهبر جمهوری اسلامی که همین معنا را تداعی میکند، در چارچوب رهبری - هرچند بگوییم نمادین - موسوی، خاتمی و کروبی قرار نمیگیرد. سخن بر سر تحمیل خواست های جنبش به حاکمیت است نه بزیر کشیدن حاکمان.
ما جمهوریخواهیم و حق خود میدانیم که جمهوری عرفی و جدایی دین از دولت را از تریبون های خود مطرح کنیم و آنرا غایت دمکراسی خواهی در ایران بدانیم. ولی در تظاهرات توده ای باید فقط روی حداقل هایی تکیه کرد که اتحاد عمل جنبش را حفظ کند و باعث پراکندگیش نشود. برای ما رسیدن به دمکراسی از گشایش فضای سیاسی و احقاق حقوق شهروندی میگذرد. راهای انقلابی اگر مطلوب هم باشد - که نیست - در این توازن نیرو و با این داده های سیاسی نه تنها به سرانجامی نمیرسد، بلکه همین جنبش نوخاسته را نیز ناتوان خواهد کرد. اصرار در بمیان کشیدن شعارهای تند، جنبش خیابانی را که تمام نیرویش در گستردگی آنست به تظاهراتی پراکنده و ناهمسو بدل خواهد کرد و بسیاری را از شرکت در آن بازخواهد داشت. شعارهای تند مردم بیشتری را به میدان نمیاورد. جنبش سبز با همین شعارهای حد اقل هم هنوز نتوانسته است در سراسر کشور گسترش یابد و شاید طرح شعارهای حداقلی دیگری برای جذب لایه های مزذ بگیر جامعه ضروری باشد ولی شعارهای تند فقط سرکوب را شدیدتر و دامنه مشارکت را محدود تر میکند.
به کسانی که شعار " جمهوری ایرانی " را در تظاهرات سر میدهند میتوان توصیه کرد گروهی جمهوریخواه درست کنند و دیدگاهای خود را بصورت نوشتار در اختیار تظاهر کنندگان قرار دهند. به بحث و گفتگو بپردازند و راه رسیدن به هدف را با دیگران در میان بگذارند ولی در خود تظاهرات از دادن این شعار بپرهیزند.

شعارهای تند باعث گسست بخشی از جنبش سبز با نماد ها یا رهبری آن میگردد
آیا چهره نگران خاتمی را در فردای بیست و یک تیر هفتاد وهشت بخاطر دارید؟ خروج دانشجویان از دانشگاه و سردادن شعارهای تند علیه جمهوری اسلامی، جز هراس سران اصلاح طلب از جنبش های خیابانی چه دستاوردی داشت؟
جنبش خیابانی و رهبری اصلاح طلب جایی بهم گره خوردند که تظاهرات نخست با سکوت و رای من کو آغازشد. توده ملیونی که آرام و با شعارهایی در خور وضعیت سیاسی به میدان آمده بود، سران اصلاحات را اگر نگوییم غافلگیر دستکم - بگفته یکی از رهبران مجاهدین انقلاب [2]- مبهوت و شگفت زده کرد.
دیدند که جنبش خیابانی ضرورتا به شورش و شعارهای حد اکثری نمیانجامد و این جنبش بدون آنکه آنها کنترلی سازمانی بر آن داشته باشند در چارچوب برنامه و سیاست آنان میماند. یکی از مشکلات جنبش خیابانی در فقدان رهبری فرهمند و یا سازمانهای سیاسی، هماهنگی شعارها و مطالبات عمومی است. جنبش سبز چنان بود و چنین است که گویی بدون هیچگونه رهنمودی، همه بصیرتی مشترک یافته اند و راز حرکت و باهم بودن خود را در اتحاد روی شعار های حد اقل دیده اند. اینک فراتر رفتن از حداقل هایی که دستامدنشان آسان نیست، بیگمان دیر یا زود نه تنها منجر به شکاف در جنبش و فروکش آن خواهد شد، همانا پیوند نمادها یا رهبران را نیز با جنبش خیابانی از هم خواهد گسست.
رهبرانی که درون همین نظام نامزد ریاست جمهوری شده اند نخواهند توانست پیوند خود را با تظاهراتی حفظ کنند که شعارش عبور از نظام است و بصورت نمادین تصویر علی خامنه ای را بزیر میکشد. این شعارها و رفتارها از سر ناپختگی سیاسی است و نمیتوان آنرا نتیجه ناگزیر سرکوب و وحشیگری عاملان حاکمیت دانست. در هیچ کارزاری نباید گذاشت حریف راه وروش، واکنش و تاکتیک های ما را تعیین کند. اگر ناپختگانی از سر احساسات ویا ارزیابی نادرست از موقعیت سیاسی به شعارهای تند روی میاورند، این وظیفه فرد فرد ماست که با تحلیل های روشن، نتایج ناگوار چنین رفتاری را بازگوییم.
نباید کاری کرد که به گسست این رهبران از جنبش بیانجامد. آنها میتوانند نیروهایی را در بدنه نظام و در میان مردم بسیج کنند که هیچ فرد وسازمان دیگری توانایی آنرا ندارد. آنان برای احقاق حقوق ملت پا بمیدان گذاشته اند و باید وجودشان را در این پیکار غنیمت شمرد و با تند روی های بیمورد موقعیتشان را سخت تر نکرد. روی برتافتن آنان از جنبشی که راه دیگری در پیش گیرد، نتایج خوشایندی نخواهد داشت.

شعارهای تند به انسجام طرفداران سرکوب کمک خواهد کرد
بسیاری از طرفداران نظام در همین شکل و شمایل، دلائل سرکوب خونین، بازداشتها، شکنجه و تجاوز را در برابر کسانی که فقط به نتایج انتخابات اعتراض داشتند و حقوق قانونی خود را می طلبیدند، نمی فهمند. سرکوب ها نوعی همدردی وحتی در مواردی اعتراض، در میان این بخش از جامعه پدید آورده است و این ذخیره و کمک استراتژیک مهی برای جنبش سبز بشمار میرود. بیطرف کردن بخشی از طرفداران حاکمیت و بدست آوردن حس ظن آنها به جنبش سبز یکی از شرایط مهم تغییر توازن نیرو بسود ماست. شعارها و رفتاری در تظاهرات که کل نظام را هدف قرار میدهد، طرفداران مردد را به پذیرش توجیه سرکوب و حمایت از نیروهای سرکوبگر برمیانگیزد.
تمام دستگاه تبلیغاتی رژیم امروز تنها در پی توجیه و انسجام طرفداران حاکمیت است. آنها برای حفظ انسجام خود و توجیه سرکوب باید طرفداران را قانع کنند که جنبش سبز ورهبری آن در پی برانداختن نظام و زیر کشیدن رهبری است.
تنها ازینراه میتوانند زندان و شکنجه و کشتار را در دیدگاه هوادارانشان مشروع جلوه دهند. شعارها و رفتارهای تند در تظاهرات، " بینه" ای برای راستنمایی چنین تبلیغاتی است.

و در پایان دو کلام با کسانی در این جنبش که میدان تجربه و افق انتظارشان از انقلاب پنجاه و هفت فراتر نمیرود.
نخست آنکه در آن انقلاب هم شعار "شاه باید برود" دوسال پس از خیزش توده ای هنگامی طرح شد که جنبش و اعتصاب سراسر ایران را فرا گرفته و در همه ارکان رژیم تزلزل افتاده بود. در نخستین گام ها همه اجرای قانون اساسی را میخواستند و به سرکوب معترض بودند.
دوم آنکه امروز جهان و جامعه ما هردو تغییر کرده اند. همه به چشم دیده اند که در گذار لهستان به دمکراسی، نمایندگان حزب کمونیست حاکم و جنبش معترض همبستگی هر دو در یک مجلس کنار هم نشستند و ده سال بعد از انقلاب ایران، جنبش های آزادیخواهانه گوناگونی در نبرد و تعامل با سران حکومت های اقتدارگرا به دمکراسی دست یافتند. اینک هم میدان تجربه و هم افق های انتظار گشوده تر شده است و ما را نیازی به تکرار انقلاب پنجاه و هفت نیست.



[1] خاتمی - ١٦ آبان ١٣٨٨
"حتی [امام] به صراحت اعلام کردند که کسی که با اصل نظام مخالف است، او در این مملکت آزاد است و باید امنیتش تامین شود، مگر این که دست به سلاح ببرد یا توطئهای کند که بخواهد به زیربنای نظام آسیب بزند که البته هیچ نظامی هم این را نمیپذیرد. این استثنایی است که امام مطرح میکنند. ایشان حتی برای مخالفان نظام و مخالفان فکری مبنای نظام هم حق حرمت و حق شهروندی و آزادی و امنیت قایل هستند."

"...من هم معتقدم که باید در یک فضای آزاد با رعایت موازین قانونی، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی تشکل ها، همه باید در جامعه وجود داشته باشند و در یک کلام بگویم که ما در جامعهمان یک نظام داریم و یک قانون اساسی. هر کسی که پایبند عملی به قانون اساسی است و اعلام می کند که می خواهد در چارچوب قانون عمل کند هر چند که نظرات متفاوتی داشته باشد، او از همه حقوقی که برای یک شهروند در نظر گرفته شده، از جمله شرکت در انتخابات، رای دادن، رای گرفتن و ... باید برخوردار باشد. و اگر نیست یک انحراف از جریان است. چه برسد به این که کسانی می گویند نه تنها ملتزم به قانون اساسی هستیم، معتقد به قانون اساسی و معتقد به اصل نظام جمهوری اسلامی هستیم. این ها ممکن است حذف شوند از جامعه. من معتقدم کسی که معتقد هم نیست ولی در عمل ملتزم است، باید زمینه را فراهم کنیم که در جامعه فعال شود، حضور داشته باشد و از جامعه حذف نشود. اگر درست به قانون برگردیم و به خصوص کسانی که پاسدار و نگهبان قانونند، با سلیقه های خاص خود، قانون را تفسیر و تبیین نکنند، قانون اساسی را به نفع یک سلیقه و یک جریان دیگری کنار نگذارند یا تفسیر نکنند، بلکه کاملا بیطرفانه و با سعه صدر با مسایل برخورد کنند، قانون اساسی خود مهم ترین مبنایی است که می تواند در جامعه ما وحدت را در عین کثرت ایجاد کند".
[2] گفتگو باابوالفضل قدياني، عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب
پرسش و یا نقد و نظر شما
 
استفاده از مطالب این سایت با ذکر مأخذ مجاز است