بیژن حکمت
کوشنده و پژوهشگر سیاسی
Bookmark and Share
بیژن حکمت
نامه جمهوریخواهان ملی ایران شماره 62
سخنرانی در کنفرانس حزب چپ سوئد
آذرماه 1377- نوامبر 1998
دیالوگ یا خشونت
امکانات تحقق دمکراسی در ایران

پیش از شروع سخن از طرف جمهوریخواهان ملی ایران به خانواده های سوگوار حادثه آتش سوزی بویژه به امیر جواهری، همسر و فرزندانش تسلیت می گویم و در این غم جانکاه خود را شریک می دانم.

موضوعی که برای گفتگوی امروز برگزیده شده، بررسی امکانات دمکراسی در ایران است.

بررسی امکانات تحقق دمکراسی در ایران هم ناظر بر شرایط جامعه شناختی است و هم باید ویژگی های " میدان سیاسی" را بدیده بگیرد. ساختار قدرت، تحول فکری اکتور های سیاسی ( نخبگان و مردم) ، گروهبندی های سیاسی و هدف ها و استراتژی این گروه ها همه موضوع مطالعه است. روشن است که در این گفتار کوتاه نمی توان به همه این مسائل پرداخت و نمی توان همه مقدماتی را طرح کرد که زمینه و اساس راهبرد سیاسی سازمان ما برای کمک به استقرار دمکراسی در ایران است.

در جمع امروز سخنگویان سازمان هایی حضور دارند که همه دستکم استقرار دمکراسی در ایران را بعنوان هدف میان مدت یا دراز مدت خود می پذیرند ولی راهبرد ها و روش های متفاوتی برای رسیدن به این هدف برگزیده اند. حزب کمونیست و راه کارگر می خواهند با تدارک انقلاب سیاسی به این هدف دست یابند در حالیکه ما جمهوریخواهان ملی ایران از دیر باز برای گشایش فضای سیاسی و بدست آوردن حق مخالفت آشکار در چارچوب همین نظام کوشش می کنیم و بر این نظریم که مبارزه برای رفرم های تدریجی راه را برای ایجاد یک نظام مردم سالار در ایران خواهد گشود. حزب دمکراتیک مردم ایران نیز استراتژی مشابهی دارد. فدائیان خلق بین استراتژی سرنگونی و رفرم در نوسانند و حزب دمکرات کردستان برای استقرار " دمکراسی در ایران و خود مختاری در کردستان" روش مبارزه مسلحانه را برگزیده است و متاسفانه هرگز روش خود را بعنوان تابعی از یک راهبرد عمومی تر توجیه و تبیین نکرده است.

اختلاف در راهبرد ها و روش ها ناگزیر امکان همکاری و اتحاد بین گروهها را منتفی می سازد ولی لازم نیست این اختلاف حتما به تعارض بیانجامد. ما فکر می کنیم شیوه برخورد سازمان های سیاسی بیکدیگر، خود یکی از نشانه های بلوغ سیاسی جامعه ای برای دست یافتن به دمکراسی است. از اینرو ما همیشه طرفدار دیالوگ بین همه گرایش های سیاسی جامعه بوده ایم و مخالفت ما با زمامداران جمهوری اسلامی درست بخاطر اینست که فضای سیاسی جامعه را به انحصار خودی ها در آورده اند و با وسائل قانونی و غیر قانونی از اظهار نظر مخالفان خود جلوگیری می کنند. بگذریم که در یک نظام آئین سالار مرز بین خودیها و مخالفان هرگز ثابت نیست و کسانی که تا دیروز طرفدار نظام تلقی می شدند به صرف تعابیر نوینی از دین و مواضع سیاسی منعطف تر بعنوان مخالف سرکوب می شوند!

ما نه تنها از گفتگو بین سازمان های سیاسی مخالف نظام استقبال می کنیم بلکه خواهان یک دیالوگ آزاد و آشکار با طرفداران جمهوری اسلامی - از هر جناحی که باشند - هستیم. سیاست گفتگو یکی از اهرم های تبلیغات اساسی برای ایجاد یک فضای عمومی به معنای مدرن کلمه است. از اینرو برای ما قابل فهم نیست که چرا حزب کمونیست کارگری سخنرانی عبدالکریم سروش یا ابراهیم یزدی را بهم می ریزد و بجای گفتگو و انتقاد و اعتراض در اشکال امروزی آن ، از سخنرانی فائزه رفسنجانی جلوگیری می کند. اگر مجاهدین خلق چنین می کنند و این شیوه و روش را به مخالفان خود در اپوزیسیون نیز بتدریج تعمیم می دهند، برای ما قابل فهم است. مجاهدین خلق متاسفانه سالهاست مسیری در خلاف جهت هدف های دمکراتیک اعلام شده خود می پیمایند. آیا حزب کمونیست کارگری هم می خواهد در همین مسیر گام بردارد؟

دفاع از آزادی بیان، آزادی احزاب و مطبوعات هم اکنون یکی از شعار های اساسی برای تحقق دمکراسی در ایران است. اگر ما در رفتار سیاسی خودمان نسبت به این شعار ها وفادار نمانیم، نه تنها اعتبار برنامه سیاسی خود را زیر پرسش می کشیم بلکه بیگانگی خود را با تحولات درون کشور به نمایش می گذاریم.

جامعه ما در بیست سال گذشته از نظر سیاسی، از بیخ و بن دگرگون شده است. سازمان ها و گرایش های سنتی چپ و راست حتی همان پیوند نا چیز و محدودی را که در اوان انقلاب با مردم داشتند از دست داده اند و ما وارد دوران جدیدی از شکل گیری و سازمانیابی گروه های سیاسی شده ایم. روشنفکران سیاسی جامعه، مذهبی و غیر مذهبی، با استفاده از فضای محدودی که در صحنه سیاسی باز مانده است، ضرورت آزادی اندیشه و بیان حقوق اساسی مردم و پرسش یک نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه را از زوایای مختلف به بحث می گذارند، غنای این گفتار و گفتگوی سیاسی، چه از نظر وسعت و چه از نظر عمق با هیچ دوره ای در تاریخ ایران قابل مقایسه نیست.

واژه گفتگو و دیالوگ که نخست از سوی برخی روشنفکران غیر مذهبی برای گشودن فضای سیاسی و رویکرد دیگری جز خشونت و زور نسبت به دیدگاه مخالف مطرح شده بود، امروز در میان طیف وسیعی از مردم بویژه دانشجویان و تحصیل کردگان به ارزشی اساسی تبدیل شده است.

امروز در میدان سیاسی ایران تقسیم بندی اساسی بین چپ و راست، مذهبی و غیر مذهبی، موافق و مخالف نظام نیست. روند تحول فکری و سیاسی، در وهله نخست جامعه را به طرفداران زور و خشونت در برابر طرفداران گفتگو و دیالوگ تقسیم کرده است. نفی خشونت و ضرورت آزادی بیان به چنان گفتار سیاسی فراگیری تبدیل شده که طرفداران زور و خشونت را در موضع گفتاری دفاعی قرار داده است. گذشت آن دورانی که بنام تفسیر معینی از دین، با اعتماد کامل و اتکاء به نفس از اعمال زور و خشونت نسبت به دگر اندیش دفاع می شد. انحصار طلبانی که تا دیروز سرکوب آزادی بیان را بنام تفسیر ویژه ای از دین روا می داشتند، امروز ناگزیرند همین سرکوب را با حربه کهنه اقدام علیه امنیت کشور توجیه کنند.

دفاع از دیالوگ و آزادی بیان و نفی هر قانون و رفتاری که مانع ایجاد فضای عمومی باز در جامعه باشد. نقطه پیوند گرایش های آزادیخواه در ایرانست ، چه چپ و چه راست، چه مذهبی و غیر مذهبی، این تحول اندیشه سیاسی یکی از مهمترین اهرم های تحقق دمکراسی است و کسانی که در خارج از کشور، به هر بهانه و دلیلی مانع آزادی بیان دگر اندیشان می شوند، نه تنها بیگانگی خود را نسبت به تحولات سیاسی ایران نشان می دهند بلکه جایگاه خود را در این تقسیم بندی اساسی بین طرفداران دیالوگ و طرفداران زور و خشونت تعیین می کنند.

بیست سال پس از انقلاب، همان تحول فکری که مخالفان جمهوری اسلامی را به تدریج از دیدگاههای استبدادی جدا ساخت و به مردم سالاری متمایل کرد امروز در میان طرفداران نظام شتاب می گیرد، ورود سید محمد خاتمی به انتخابات ریاست جمهوری گفتمان سیاسی پیشرفته ای را عرضه کرد که در مفاهیمی چون دیالوگ، قانون گرایی، جامعه مدنی، تسامح و تساهل. حقوق دگراندیش تبلور می یافت. اشاعه این مفاهیم و همگرایی گسترده ای که به گرد آن در جامعه فراهم آمد، تحول فکری گرایش های انتقادی نظام را وارد مرحله جدیدی ساخت. از یکسو گرایش های انتقادی عقب مانده تری چون مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی را یک گام به پیش کشید و مجبورشان ساخت تا از برنامه ها و گفتاری دفاع کنند که اگر قرار بود خود به آن برسند هنوز سالها طول می کشید و تازه نتیجه آنهم نا معلوم بود. از سوی دیگر گرایش های انتقادی پیشرفته تر را که امروز نو اندیشان دینی نامیده می شوند جرئت و جسارتی بخشید تا هم دیدگاه خاتمی در زمینه پیوند دین و دولت و جایگاه ولایت فقیه را از دیدگاه نظری مورد پرسش قرار دهند و هم در صحنه عمل و موضع گیری سیاسی، از برنامه ای که خاتمی در سطح دولت بعلت توازن نیرو قادر به پیشبرد آن نبود قاطعانه پشتیبانی کنند. گرایش هایی که به گرد نشریاتی چون جامعه، آبان، راه نو و از دیر باز " عصر ما " گرد آمده بودند، یکزبان از آزادی فعالیت مخالفان نظام در چارچوب قانون به دفاع برخاستند و جامعه و راه نو ازاین گام فراتر گذاشته و دیدگاههای دگر اندیشان مذهبی و غیر مذهبی را بصورت گسترده ای منعکس ساختند.

نه سال پیش در نامه سرگشاده به نیروهای سیاسی ایران نوشتیم که " مایه های فکری نوینی در میان نیروهای سیاسی طرفدار حکومت فراهم آمده و آنان را به بازنگری در بینش ها و سیاست های دهه گذشته وا داشته است. اما این گرایش های فکری که نشانه های آن در مطبوعات فراوان به چشم می خورد هنوز ترجمان سیاسی خود را نیافته است ولی بدون تردید همان روند فکری که تحت تاثیر تجارب یازده سال گذشته و رخداد های اخیر جهان، مخالفان را به سوی گفتگو و پذیرش همزیستی نیروهای سیاسی جامعه سوق داده است در میان بخشی از طرفداران رژیم نیز جای خود را گشوده است".

حال آنچه را ما نه سال پیش، گرایش فکری می خواندیم و برای تسریع روند تحول آن سیاست گفتگوی منطقی و بخرد را پیشنهاد می کردیم، امروز ترجمان سیاسی خود را در برنامه سید محمد خاتمی و در سازمان ه، نشریات و گروهها و شخصیت های مختلفی یافته است که همه خواهان گشایش فصای سیاسی جامعه اند و حقوق مخالفان نظام را در چارچوب قانون به رسمیت می شناسند.

این جریان سیاسی مسلما در جمهوری اسلامی فرادست نیست و پیشاپیش هم نمی توان گفت که حتما روزی فرادستی خواهد یافت ولی اگر به این روند از دیدگاه پیکار سیاسی بنگریم و نه از دیدگاه متافیزیکی که مسئله را در استحاله پذیری یا استحاله نا پذیری کلیت جمهوری اسلامی خلاصه می کرد و می کند، آنگاه به جرئت می توان گفت که با ورود این نیرو به صحنه سیاسی امکان پیکار برای دمکراسی در ایران افزایش یافته و اگر جناح انحصار طلب، جامعه را به پرتگاه جنگ داخلی نکشد،احتمال گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری نیز بیشتر شده است.

پرسش سیاسی امروز این نیست که آیا برنامه خاتمی به تحول نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد یا نه ؟ و باز پرسش این نیست که آیا خاتمی بر سر برنامه خود خواهد ایستاد و یا توان پیشبردش را خواهد داشت ؟ برنامه خاتمی جزئی از یک روند عمومی در سازمانیابی سیاسی جامعه است. تحول فکری علما و روشنکفران مسلمان و پیوندشان با بخش مهمی از طرفداران نظام یک روند برگشت ناپذیر است و باید به آن از دیدگاه پیکار نگریست و نه از دیدگاه نتایج کوتاه مدت آن بر نظام سیاسی جامعه. نتیجه این دوره از مبارزه در اصلاح ساختار نظام هر چه باشد بدون تردید به اشاعه و ترویج برخی از معیار های دمکراسی و حکومت قانون در جامعه کمک خواهد کرد و جامعه را از نظر تصریح و سازمانیابی سیاسی گرایش های فکری و اجتماعی یک گام بلند به پیش خواهد برد.

ما هنوز در آغاز این مبارزه هستیم، مبارزه ای که با پس و پیش رفتن ها، پیچ و خم ها و مشکلات فراوانی توام خواهد بود. ولی همین اندازه گشایش فضای سیاسی جامعه چنان باعث تحول فکری، تعمیق معیار های دمکراسی و نقد حکومت دینی شده که انحصار طلبان را به واکنش خشونت بار و سرکوب وادار کرده است. .لی توازن نیرو در سطح جامعه بهم خورده و نیاز اصلاح ساختار سیاسی جامعه چنان برای همگان ملموس است که بستن این یا آن نشریه دردی را دوا نمی کند و نقد ساختار سیاسی در اشکال و نشریات دیگری بروز می کند.

حال پرسش اساسی از دیدگاه مبارزان سیاسی دمکرات اینست که با توجه به شرایط نوینی که بوجود آمده است چگونه می توان بر روند مبارزات سیاسی درون کشور تاثیر گذاشت؟ چگونه می توان پیکار برای آزادی و جمهوری را سازمان داد و چه راهبردی در این وضعیت باید برگزید؟

پاسخ تفکر رادیکال سنتی به این پرسش آنست که باید مردم را بسیج کرد و حکومت را بر انداخت. ولی همگان بخوبی آگاهند که سازمان های برانداز از هر گونه امکانی برای سازماندهی مخفی که نخستین گام در عملی کردن راهبرد سرنگونی است محرومند و بعلت فشار و سرکوب و در عین حال تحول تفکر سیاسی جامعه پیوند های گذشته آنان با مردم از هم گسسته است. مردم نه سیاست نوین اپوزیسیونی را که تحول یافته و گرایش های دمکراتیک در آن غالب شده است می شناسند و نه با هدف ها و راهبرد های آن آشنا هستند. از راه دور پیوند های نوین را نمی توان برقرار کرد هر چقدر هم فن ارتباطات ترقی کرده باشد.

راهبرد سرنگونی در عین حال هیچ امکانی برای فعالیت علنی و قانونی در ایران باز نمی گذارد چه هیچ حکومتی آزادی فعالیت کسانی که بر انداختنش را هدف قرار داده اند، بر نمی تابد. در نتیجه این راهبرد چیزی جز سیاست صبر و انتظار نیست، انتظار روزی که شورش خود جوش مردم و به هم ریختن اوضاع کشور شرایط بازگشت را احتمالا فراهم آورد. پافشاری بر راهبرد سرنگونی نظام عملا راهی برای پیوند با مردم و تاثیرگذاری بر روند مباحثات سیاسی جاری در ایران باز نمی کند و در خارج از کشور هم این راهبرد فقط به شعار سرنگونی فروکاسته می شود. طرفداران دمکراسی و جمهوری در خارج ایران این امکان را دارند تا با وحدت عمل و بسیج افکار عمومی در کشور های اروپایی دستکم از آزادی احزاب و مطبوعات به دفاع برخیزند و نسبت به نقض حقوق بشر در ایران واکنش مشترکی از خود نشان دهند. بنظر ما تنها زمینه تاثیرگذاری بر روند مبارزات سیاسی داخل سازماندهی اقدامات مشترکی است که از حد چند بیانیه و اعلامیه فراتر رود. ولی اصرار بر گنجاندن شعار سرنگونی جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه در صدر هر اقدام مشترکی برای دفاع از آزادی بیان یا اعتراض به نقض موارد معینی از حقوق بشر ، مانع همکاری گسترده و دخالت عملی اپوزیسیون می گردد.

ما فکر می کنیم مهمترین مساله برای طرفداران یک جمهوری عرفی شرکت در زندگی سیاسی جامعه و بدست آوردن امکان مباحثه و گفتگو با سایر نیرو های سیاسی جامعه است. تنها در این گفتگوی آشکارست که درستی و کآرامدی نظریات ما سنجیده می شود، توافق ها و تخالف ها روشن می شوند و تجانس های فکری لازم که شرط استمرار یک جریان سیاسی پایدار است بوجود می آیند. این مهم بدون راهبردی که هدف آن کسب حق مخالفت آشکار و حضور علنی و قانونی در کشور باشد میسر نخواهد شد.

در وضعیت سیاسی کنونی گرایش نیرومندی بین جریان های مذهبی و غیر مذهبی جامعه برای رعایت حق مخالفت و آزادی بیان مخالفان نظام وجود دارد. ما نیز می توانیم با قلم و بیان خود ازین گرایش و حق خود دفاع کنیم و تا زمانی که در خارج از کشور هستیم با بسیج افکار بین المللی، سازمان ها و احزاب دمکرات را به پشتیبانی از خواست حضور قانونی مخالفان در ایران برانگیزیم. از اینرو ما آشکارا اعلام می کنیم تا جایی که ما حق مخالفت قانونی و مسالمت آمیز با قوانین نا عادلانه و مغایر با حقوق اساسی مردم را داشته باشیم، حاضریم قوانین جمهوری اسلامی را رعایت کنیم. برخی چنینی سیاستی را جستجوی سازش و داد و ستدی سیاسی می تامند. حرف درستی است و ما وشش و مبارزه برای رسیدن به چنین داد و ستدی را به نفع گرایش های سیاسی آزادیخواه و پیشبرد مبارزه دمکراتیک در ایران می دانیم.

تنها با حضور در صحنه سیاسی ایرانست که گرایش های عرفی آزادیخواه می توانند در روند سازمانیابی سیاسی نوین جامعه شرکت کنند و سهم خود را در ایجاد سندیکاها ، انجمن ها و احزاب سیاسی ادا نمایند
پرسش و یا نقد و نظر شما
 
استفاده از مطالب این سایت با ذکر مأخذ مجاز است