بیژن حکمت
کوشنده و پژوهشگر سیاسی
Bookmark and Share
بیژن حکمت
نامه جمهوریخواهان ملی ایران شماره 58
اردیبهشت ماه 1375
برنامه هویت
نظری بر نقد ایران فردا

در ماه گذشته شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران سریالی را بنام " هویت" به نمایش گذاشت که در ایران مورد بحث و گفتگوی فراوان قرار گرفته است. در این برنامه روشنفکران و مطبوعات دگراندیش و برخی از سازمان های سیاسی داخل و خارج کشور بنام مقابله با تهاجم فرهنگی مورد حمله قرار گرفته اند. کنفرانسی که به دعوت " کمیته همبستگی" سال گذشته در هامبورگ برگزار شده بود به دفعات نشان داده شد و درباره مواضع و دیدگاه های سخنرانان تفسیر ها و تعبیر هایی آورده شد که ما تا کنون از کم و کیف آن بی خبریم. در عین حال مبلغین سیمای جمهوری اسلامی کوشیدند نشریات مستقل را بنوعی با اپوزیسیون خارج دستکم از نظر فکری مرتبط سازند و زمینه تهاجم بعدی به این نشریات را فراهم آورند.

نشریه ایران فردا در شماره اردیبهشت ماه 1371 سرمقاله خود را به بحث درباره برنامه هویت اختصاصی داده که از دیدگاه ما و با همین اطلاعات محدود هم قابل بحث و بررسی است. ما امیدواریم پس از دیدن کامل این برنامه آنرا مفصل تر به بحث بگذاریم و اگر اشتباهی در برداشت هایمان وجود دارد تصحیح کنیم.

ایران فردا در سرمقاله خود می نویسد:
"برنامه هویت" با فنون نمایشی، مجلاتی را گذرا عبور می دهد ولی در متن، دو تا چهار مجله را به صورت ثابت نگاه می دارد که یکی از آنها همین مجله یعنی ایران فرداست و می خواهد به بینندگان تلویزیون چنین القاء نماید که همه این مطبوعات مظاهر و عوامل تهاجم فرهنگی غرب هستند و در مرکز و محور آنها نیز این چند نشریه قرار دارند. و بعد با ترفند های تبلیغاتی و در واقع مغالطه ای زیرکانه مجلسی کنفرانس مانند و گوینده ای را نشان می دهد و سخنانی را پخش می کند تا بفهماند که ان گونه کنفرانسها یا فعالیتها که از طرف گروههای ضدانقلاب، با هدایت غرب در خارج از کشور در جریان است، منبع تغذیه نشریاتی چون ایران فردا هستند، و دیگر سخنی از تناقض و مبارزه میان آنها با مواضع ایران فردا به میان نمی آورد و رندانه نسبت به حملات آنها به این نویسنده تجاهل می نماید. یعنی ترتیب دهندگان ان کنفرانس را با مجلات نامبرده، هم هویت معرفی می کنند، یعنی همگی در جهت تهاجم فرهنگی غرب و عامل آن هستند. این است چکیده و خلاصه آن برنامه و آن سناریو! شاید با این برنامه ها خواسته باشند که ابتدا از این گونه مطبوعات مستقل داخلی سلب هویت مستقل و مالا سلب حیثیت و اعتبار اجتماعی - ملی کرده و آنگاه به تهاجم فیزیکی و حذف آنها از صحنه اقدام نمایند."

و سپس در صفحات بعد می افزاید:
"... احساس خطر، نیز ایجاب می کند که در میان منتقدین و معترضین متمایل به حفظ نظام و برخورد مسالمت آمیز واستقلال طلبان، وطن دوستان ( معروف به ملیون) با معارضینِ معاندی که در خارج از کشور در حلقه وابستگی به قدرتهای خارجی فعالیت می کنند و در تئاتری به نام "همبستگی ملی" می باشند تفکیک و تمایزی بنماید و بی تدبیرانه، مجلاتی چون ایران فردا، کیان، آدینه، گردون و ... را با بازیهای تصویری به جلسات کنفرانس مزبور در شهر اشتوتگارت آلمان پیوند نزند."

تا آنجا که ما می دانیم از " کنفرانس اشتوتگارت" که زیر نام کنفرانس ملی به ابتکار آقای حسن ماسالی سال گذشته در آلمان برگزار شد کاست ویدئویی در بازار نیست و بعید می دانیم که تلویزیون جمهوری اسلامی ازین کنفرانس تصویری منعکس ساخته باشد. آنچه بعکس برای ما محرز است اینست که از جلسه پایانی سلسله کنفرانس های هامبورگ که در تاریخ 24 و 25 ماه ژوئن 1995 به ابتکار کمیته همبستگی تشکیل گردید، چندین کاست با مونتاژ های مختلف در دست است که اغلب در تلویزیون های ایرانی خارج از کشور بنمایش گذاشته شده است. در برنامه هویت نیز چندین بار بخش هایی ازین کنفرانس پخش شده است. حال سرمقاله ایران فردا از سویی کنفرانسی را که در برنامه هویت نشان داده شده است متعلق به " گروه های ضد انقلاب و با هدایت غرب" می داند و از سویی دیگر می نویسد این کنفرانس از طرف " معاندین و معارضین " در اشتوتگارت برگذار شده است. این استنباط نشان می دهد که نویسندگان ایران فردا آگاهی درستی از مخالفین خارج از کشور، خط مشی، سیاست ها و نوع اتحاد مورد نظر آنان ندارند و گرنه دو"مجلس کنفرانس مانند" را که نوعا با هم متفاوتند یکی نمی پنداشتند. بعد از سفر آقای مهندس سحابی به اروپا و برگزاری دو کنفرانس در کلن و هامبورگ و آشنایی با دیدگاه های مخالفین خارج از کشور، ایران فردا قاعدتا می بایست با روشن بینی بیشتری نسبت به اپوزیسیون خارج از کشور اظهار نظر می کرد.

گفتیم که کنفرانس هامبورگ و اشتوتگارت با هم تفاوت اساسی داشتند. کنفرانس اشتوتگارت برای ایجاد اتحاد بین منفردین جمهوری خواه و مشروطه خواه زیر نام " کنفرانس ملی" برگذار شده بود. جمهوری خواهان ملی، حزب دموکراتیک مردم ایران و سازمان فدائیان خلق ( اکثریت) در این کنفرانس شرکت نداشتند زیرا ما طرفدار اتحاد سازمان های جمهوریخواهی هستیم که مشی مبارزه مسالمت آمیز و استراتژی انتخابات آزاد را برای گذار به مردم سالاری پذیرفته اند و بهمین علت هم هر سه سازمان از تلاش نیروهای برگزار کننده کنفرانس اشتوتگارت حمایت نکردند. ما در عین حال از مدت ها پیش از سیاست گفتگو بین تمام نیروهای سیاسی ایران پشتیبانی می کنیم و معتقدیم که باید در محیطی آزاد سازمان ها بتوانند مواضع و سیاست های خود را در یک گفتگوی منطقی و بدور از برچسب های معمول مورد بحث و گفتگو قرار دهند. در تعقیب چنین سیاستی، "کمیته همبستگی" هامبورگ که از واحد های شهری سه سازمان فوق الذکر تشکیل شده کنفرانس های متعددی را حول موضوع های گوناگون و با شرکت گرایش های سیاسی مختلفی برگزار کرده است که موضوع آخرین آنها مبانی و موانع اتحاد سازمان ها در خارج از کشور بود. منظور آن بود که هر سازمانی سیاست و مشی خود را در این زمینه عرضه کند و به معرض نقد و داوری دیگران بگذارد. آنچه در برنامه هویت نشان داده شد جلسه پایانی این کنفرانس بود که در آن نمایندگان سازمان جمهوری خواهان ملی ایران (حسن شریعتمداری و بیژن حکمت)، حزب دمکرات کردستان (عبدالله کریمی)، سازمان فدائیان خلق ایران ( بهزاد کریمی و مجید قربانعلی پور) و سازمان مشروطه خواهان ایران (داریوش همایون و یمنی) شرکت داشتند. ارزیابی کیهان چاپ لندن ازین کنفرانس بقرار زیر بود:

"... نمونه چنین گردهمایی هایی [برای بحث و گفتگو]، نشست دو روزه [به دعوت] کمیته همبستگی شهر هامبورگ بود که روز های 24 و 25 ماه ژوئن - اوایل تیر ماه- در حضور جمعیتی قابل توجه و با شرکت نمایندگان مشروطه خواهان، فدائیان خلق، جمهوریخواهان ملی ایران، حزب دمکرات کردستان ایران و حزب دمکراتیک مردم ایران برگذار گردید.

نماینده فدائیان خلق، ضمن دفاع از دمکراسی و آزادی و ضرورت برقراری گفتگو با نیروهای مختلف، هنوز سازمان خود را آماده ورود به عرصه یک اتحاد سراسری با مشروطه خواهان نمی دیدند.جمهوری خواهان ملی نیز با تاکید بر مبارزه مسالمت آمیز و رد استراتژی سرنگونی رژیم ولایت فقیه ، همنشینی و مذاکره را می پذیرند اما به سبب وجود استراتژی های مختلف در برخورد با حکومت آخوندی، همکاری عملی را نفی می کنند. نماینده حزب دمکرات کردستان ایران، در صورت پذیرفته شدن اصل خود مختاری برای کردستان همکاری با نیروهای دیگر را بلامانع می دید. حزب دمکراتیک مردم ایران نیز با برخوردی تند بر علیه مشروطه خواهان، فقط بر اتحاد بخشی از جمهوری خواهان تاکید داشت و توافق سراسری را نمی پذیرفت. متاسفانه تنها نمایندگان مشروطه خواهان بودند که هم امروز بر یک توافق و همرائی و همرزمی ملی پای می فشردند- خلاصه اینکه به رغم بحث های دوستانه و روابط مسالمت آمیز باز هیچ قرار و توافق و برنامه مشترکی از این نشست بیرون نیامد و دسته های سیاسی نشان دادند که از اتحاد ملی و همکاری بر مبنای اصول پایدار فاصله بسیار دارند. چنین اتحاد عملی برای مبارزه با نظام ولایت فقیه،در شرایط کنونی نزدیک به محال است." ( کیهان ، 15 تیر 1374)

حال از آقای مهندس سحابی و همفکرانشان در ایران فردا می پرسیم چرا و با کدامین استدلال برگزاری چنین کنفرانس هایی برای بحث و گفتگو در میان سازمان های مختلف را زیر هدایت غرب می دانند؟ دوستان عزیز 18 سال پس از انقلاب بسیاری از ایرانیان بتدریج ضرورت همزیستی در یک نظام دمکراتیک که ضامن حقوق اساسی مردم باشد را پذیرفته اند. درگیری های خشونت بار به تدریج جای خود را به گفتگوی منطقی درباره مصالح کشور و منافع ملی می سپرد. برگزاری این کنفرانس ها و برخورد های قلمی معقول تر در نقد و ارزیابی دیگران همه نشانه های این تغییر روحیه و اندیشه است. "گناه" ما جمهوری خواهان ملی در این میان اینست. می گوییم هیچ کسی را از فضای گفتگو نباید طرد کرد. ما همانقدر طالب گفتگو با نمایندگان جمهوری اسلامی هستیم که با سلطنت طلبان و یا حتی مجاهدین خلق. تنها شرط گفتگو پذیرش " فضای گفتگو" یعنی پذیرش ورود در یک بحث منطقی بدون حب و بعض شخصی و گروهی است. از دیدگاه ما تنها با این سیاست می توان گرایش های افراطی را در میان مخالفین و طرفداران نظام منزوی ساخت و زمینه یک آشتی ملی بین تمام نیرو های سیاسی ایران را بر زمینه پذیرش حداقل ضوابط و قواعد همزیستی در جهان امروز فراهم آورد.

ما فکر نمی کنیم که غرب هادی چنین سیاستی در میان ایرانیان باشد و مگر شما خود دو سال پیش در شماره 14/12 ایران فردا ننوشته بودید:

"اولین قدم در راه طراحی و تحقیق جامعه مدنی ایجاد فضا بر بستری برای گفتگو و عرضه متقابل اندیشه ها و مصالح ومنافع ملی است، در قالب وفاداری به همان کل فراگیر، یعنی ملت و وطن، تا در جریان و از خلال این گفتگو ها، گرایشهای متنوع جامعه اگر به رفع اختلاف دست نیابند، لااقل تدریجا به یکدیگر"معتاد" شوند و هریک واقعیت وجودی دیگران را به قدر وزن و مرتبت اجتماعی (شان) و یا میزان فایده ای که در جهت تکوین و تحکیم جامعه کل [می رسانند] احراز و اقرار نمایند تا آنکه دستیابی منطقی به وجوه و مواضع مشترک و یا فراگیر تر از آنها،امکان پذیر گردد".

"... اگر مردم به تحقق جامعه ای امن و آزاد و عادل و آباد امیدواری و دلخوشی دارند، و اگر روشنفکران و مصلحین ما به دمکراسی و جامعه مدنی دل بسته اند، منکر این حقیقت نمی توانند بود که این هر دو آرمان، فقط از طریق معرفت و تفاهمات مسئولانه متقابل قابل دسترسی هستند. گفتگوی متقابل اولین قدم این تفاهمات و معرفتهای متقابل است."

حال اگر ما در خارج از کشور پیش ا ز شما و در ادامه سیاست شما مشی گفتگو بین گرایش های متنوع جامعه را تعقیب می کنیم باید ما را " ضد انقلاب "، " در حلقه وابستگی به قدرتهای خارجی" و " معاند و معارض" خطاب کرد؟ دوستان عزیز، کاربرد این واژه ها دقیقا در 18 سال گذشته و پیش از آن، بازتاب تفکری بوده است که پذیرای فضای گفتگو نیست " گرایش های متنوع جامعه" را به خصم و دشمن و در واژگان شما به " معاند و معارض" فرو می کاهد و بین معارضین و معاندین هم طبیعتا جز قهر و خشونت رابطه ای حکمفرما نیست. آیا کاربرد این مفاهیم به معنای " به رسمیت شناختن واقعیت وجودی دیگران" است؟

گفتگو، قانونمداری و "ضد انقلاب"
هر گفتاری دارای ساختار درونی معینی است و مفاهیم بر اساس جایگاهشان در این منطق تعریف می شوند. در یک گفتار درچیده یا منظم ، مفاهیم با هم سازگارند . نمی توان دلبخواه مفهومی را از دستگاه گفتاری جدا کرده و یا مفاهیمی را با کل این منطق مغایرت دارد بکار گرفت.

کاربرد مفهوم "ضد انقلاب " نه تنها با گفتاری که هدفش ایجاد فضای گفتگو در جامعه است ناسازگار است بلکه با کوشش هایی که در جهت قانونمدار شدن جامعه صورت می گیرد نیز در تناقض است.

امروز، در ایران نه تنها گرایش های دمکراتیک بلکه بخش مهمی از طرفداران نظام خواهان قانون مدار شدن جامعه هستند. یکی از خواست های اساسی جناح چپ اسلامی و تا حدودی جناح میانه رعایت همین قانون موجود در کشورست. از دیدگاه ما کوشش در قانونمدار ساختن جامعه نه تنها فی نفسه امری درست و یکی از خواسته های مستمر نهضت ملی ایران در سده اخیرست بلکه در شرایط کنونی تناقض قوانین موجود را نیز بر ملا می سازد و راه اصلاح آنرا می گشاید.

جامعه هر چه از انقلاب بیشتر فاصله می گیرد و هر گامی که در جهت بازسازی دستگاه دولت بر می دارد. مجبورست یک رشته از مفاهیم و رفتار ها را که متعلق به برش دگرگونی سریع و جهش وار نظام سابق است کنار بگذارد. یکی ازین مفاهیم " ضد انقلاب" و یکی ازین رفتار ها "سرکوب انقلابی " است. ایندو مفهوم و رفتار بازتاب دوره ای هستند که نظام پیشین فروپاشیده و نظم سیاسی و حقوقی جدیدی هنوز جایگزین آن نشده است و جامعه در حال گذار از نظمی به نظم دیگرست. ولی امروز، 18 سال پس از انقلاب کاربرد مفاهیمی چون " ضد انقلاب" به این معنی است که جامعه نه از دیدگاه استقرار نظام حقوقی و سیاسی بلکه از دیدگاه تعارض " انقلاب " و " ضد انقلاب" که هر دو بنابر تعریف فراسر نظم قانونی عمل می کنند دریافته می شود.

کاربرد مفهوم ضد انقلاب در حقیقت توجیه سرکوب انقلابی و فرا قانونی مخالفین نظام است. اگر هنوز در جامعه می توان نیروهایی را " ضد انقلاب" نامید پس ناگزیر باید " دادگاه های انقلاب" را نیز چون ارگان ویژه سرکوب پذیرفت و بر شیوه رفتار انصار حزب الله که درست بنام " انقلاب " و فراسر قانون عمل می کنند صحه گذاشت. ما نمی توانیم از سویی بر استقرار قانون پای بفشریم و از سوی دیگر جامعه را به " انقلابی " و " ضد انقلابی" تقسیم کنیم. پیامد انقلاب، فرمانروایی انقلابی است و فرمانروایی انقلابی خود را به قانون محصور و محدود نمی کند. تقسیم جامعه به انقلابی و ضد انقلابی، رواداری تحمیل اراده عده ای بر عده ای دیگر است. بدون آنکه قانون یا رویه ای این تحمیل را محصور و محدود کند.

در شرایط امروز چنین گفتاری تنها و تنها در خدمت توجیه لجام گسیختگی راست سنتی و انصار حزب الله است که به دلایل گوناگون با قانونمدار شدن جامعه مخالفند. مبلغین سیمای جمهوری اسلامی نیز نخست عده ای را به ضد انقلاب متصف می سازند و سپس مخالفین " مجاز" را با شیوه های ناشایست به این عده متصل می سازند.

در این حرفی نیست که شما باید شائبه " هم هویتی " با گروه هایی که در پی براندازی قهر آمیز حکومت هستند و از سوی عراق و یا آمریکا پشتیبانی می شوند از خود بزدائید. ولی سیاست جمهوری اسلامی و یا دستکم مبلغین صدا وسیما این است که همه اپوزیسیون خارج از کشور را وابسته به غرب و طرفدار قهر و سرنگونی قلمداد کند و از این طریق استبداد، انحصار طلبی و عدم امکان همزیستی گرایش های متفاوت سیاسی را در کشور توجیه نماید.

درست همینجا ست که شما باید با سیاست " ملغمه" که گوشه ای از آن دامنگیر خود شما شده است، به صورت متفاوتی به مبارزه برخیزید. موقعیت خوبی بود تا شما جامعه را از روند تحول فکری و سیاسی در میان مخالفان آگاه سازید و تفسیر ها و تعبیر های یک گرایش ملی- اسلامی را در برابر تعابیر مبلغین سیمای جمهوری اسلامی قرار دهید. موقعیتی بود که بر روند گرایش بسوی اصلاح طلبی و مسالمت جویی و فاصله گیری از قهر و خشونت در اپوزیسیون خارج از کشور انگشت بگذارید و اگر مواضع وسیاست هایی را نیز در این اپوزیسیون نا درست می دانید به صراحت باز گوئید و امکان یک گفتگو انتقادی را فراهم آورید.

بدینترتیب شما می توانستید هم زمینه سازی های سیمای جمهوری اسلامی را خنثی کنید و هم گامی در جهت یک تفاهم گسترده تر بین ایرانیان درون و برون کشور بردارید.

متاسفانه سرمقاله ایران فردا که برای رفع شائبه از خود نگاشته شده است، این شائبه را دمن می زند که سازمان های سیاسی خارج از کشور همه از یک پارچه اند و همه کسانی که در آن " مجلس کنفرانس مانند" شرکت کرده اند، برخوردار از پشتیبانی خارجی اند و می توان همه را زیر مفهوم گشاد " ضد انقلاب " فراهم آورد.

با توجه به سرمقاله ایران فردا و اظهار نظر آقای مسعود بهنود در مجله آدینه که ما را مثلا با اسرائیل یکی می گیرد - و لابد در مثل مناقشه نیست - ، باید با کمال تاسف اذعان کرد که دستکم بخشی از اهداف این برنامه تبلیغاتی به خوبی بر آورده شده است.

تفکر غربی و استقلال ملی
در سر مقاله ایران فردا در مورد زمینه فکری برنامه هویت نیز مطالبی آمده است که در خور نقد است. نوشته اند :

"... مبلغین صدا و سیمای جمهوری اسلامی در برنامه " هویت" و برنامه بعدی آن نیز می خواهند بگویند هر اندیشه انتقادی و یا ترقی خواهی که از یکصد سال پیش در این سرزمین پیدا شده محصول غرب است." و این چیزی نیست جز آب به آسیاب به امپریالیزم غرب ریختن و ریشه های احساس به خود و وجدان ملی و خود اتکایی و استقلال را در ایران زمین خشکاندن آنهم فقط برای یک منفعت گذرا جهت تثبیت حاکمیت انحصاری و وابسته گروهی خاص."

ما باید در اینجا اذعان کنیم که در مقام داوری تاریخی با نظر مبلغین صدا و سیمای جمهوری اسلامی موافقیم ولی تبعات و نتیجه گیری های شان را نادرست می دانیم.

نویسنده سرمقاله بجای اینکه تبعات این حکم درست را مورد پرسش قرار دهد اساس آن را نا درست می خواند و توجه نمی کند که حتی در طرح مسئله واژگان و مفاهیمی را بکار می برد که زادگاه آن مرز و بوم و فرهنگ دیگری است. "اندیشه انتقادی " یا " ترقی خواهی" به کانت و عصر روشنگری باز می گردد و نمی توان در فرهنگ ایرانی - اسلامی پایه های فکری آنرا جستجو کرد. همینطور مفاهیم ملت، ملی، مردمسالاری ... هیچکدام نتیجه تحول اجتماعی و فکری در دنیای ایرانی - اسلامی نبوده است." خاموشی چراغ علم" و " زوال اندیشه سیاسی " از سده ها پیش از انقلاب مشروطه آشکار تر از آنست که بخواهیم در یک مقاله کوتاه سیاسی به آن بپردازیم و این مباحثه را اگر دلیل و حجت مخالفی بود به فرصت دیگری واگذار می کنیم.

آنچه در ارزیابی گفتار سیاسی اهمیت دارد آنست که مبلغین جمهوری اسلامی هر اندیشه ای را که از غرب می آید با اسلام و منافع امت اسلامی نا سازگار می دانند و پرسش اساسی از یکصد سال پیش تا امروز درست همین بوده که آیا می توان اندیشه غربی و تمدن غربی را - که دیگر فقط در سطح اندیشه مطرح نیست- و تمام روابط اجتماعی و اقتصادی ما را به تدریج تغییر داده است- درونی ساخت، هضم کرد، پایه هایی برای آن در فرهنگ سنتی یافت و به نوبه خود در تحولش کوشید و یا باید آن را دربست " نماینده نفس اماره " دانست و با تفکر سنتی به جنگش رفت. امروز هم مسلمانان اهل اندیشه و روشنفکران سکولار باز دست اندر کار بررسی و کاوش همین پرسش هستند . از رضا داوری تا عبدالکریم سروش،از محمد خاتمی تا مجتهد شبستری، از داریوش شایگان تا جواد طباطبایی، همه می کوشند تا در کشاکش برخورد این دو تمدن و فرهنگ راهی بجویند، راهی بگشایند. نویسنده متاسفانه به چگونگی این تلاطم فکری و فرهنگی در جامعه ما عنایتی ندارد و واقعیت و اساسی را نفی می کند که دستکم از مشروطه به اینسو سر آغاز کوشش ایرانیان برای فکر کردن در جهان معاصر بوده است. مشکل سیاسی چنین دیدگاهی در اینست که در سطح دیگری با مبلغین جمهوری اسلامی همنظر می گردد و یا حد اقل این نظر را تداعی می کند که " اندیشه غربی" با " وجدان ملی،خود اتکایی و استقلال" ایران مباینت و یا تعارض دارد و نا خواسته راه را برای مقابله با ارزش هایی چون "مردمسالاری "،" ولایت نا پذیری" ، " حقوق بشر " و ... که زادگاهشان تمدن غرب است، می گشاید.

ما همانطور که در آغاز مطلب آوردیم امیدواریم پس از دیدن برنامه هویت این بحث را پی گیریم و معتقدیم که تنها صراحت کلام و برخوردی از سر دوستی و احترام، می تواند زمینه ساز تفاهم بین نیرو های اصلاح طلب ملی در ایران باشد.
پرسش و یا نقد و نظر شما
 
استفاده از مطالب این سایت با ذکر مأخذ مجاز است