بیژن حکمت
5 اردیبهشت 1359
تحلیلی از تعرض به دانشگاه ها
انجمن های اسلامی دانشجویان و گروه های مشابه باهمدستی حزب جمهوری اسلامی طی دو هفته گذشته حملات با برنامه وسازمان یافته ای را علیه دانشگاه ها آغاز کردند. هدف اعلام شده این حملات تعطیلی دانشگاه ها و تسلط بر این مراکز برای تحول نظام آموزشی و تغییر ضوابط گزینش استادان و دانشجویان بود. گرایش استبدادی و ارتجاعی از درون و برون مراکز رسمی قدرت می رفت تا بردانشگاه ها مسلط شود . طراحان و مجریان این برنامه می دانستند که عمل آنها با واکنش و مقاومت اکثریت دانشجویان مواجه خواهد گشت و درگیری اجتناب ناپذیر است. پس اوباشان و چماق بدستان خود را نیزسازمان دادند و این طلایه داران فرهنگ نو با جرح و قتل دانشجویان و تخریب دانشگاه،ارزشهای والای خود را بنمایش گذاشتند.
همانطور که در نخستین روزها آشکار شد اهداف اینان از تسلط بر دانشگاه فراتر می رفت. می خواستند با استفاده از درگیری و جوی که مقاومت دانشجویان بوجود می آورد کار سرکوب گرایشهای چپ را بسطح جامعه ببرند و بدینترتیب بخشی از شورای انقلاب و رئیس جمهور را نیز در برابر عمل انجام شده ای قرار بدهند که یا می بایست به آن تمکین کنند یا کنار بروند. در هر دو صورت این امر به تضعیف گرایش لیبرال در بازسازی دولت می انجامد و راه را بر سلطه انحصاری حزب جمهوری اسلامی و متحدانش می گشود.

در چنین شرایط دشواری شورای انقلاب در روزهای پنجشنبه و جمعه تشکیل جلسه داد و اطلاعیه اول خود را به تاریخ 29 فروردین منتشر کرد. این اطلاعیه محصول سازش دو گرایش - استبدادی و لیبرال- در شورای انقلاب و توازن نیرو بین آندو بود. هدف گرایش بنی صدر خنثی کردن جنبشی بود که با آغاز از دانشگاه می رفت تا زمینه تفوق حزب جمهوری اسلامی را در باز سازی دولت فراهم آورد. از این دیدگاه \" اشغال دانشگاه\" در برابر بنی صدر باید همان نقش \"اشغال سفارت\" را در برابر حکومت بازرگان ایفا میکرد. خنثی کردن این حرکت از سوی رئیس جمهور نیر باید از همانجایی که شروع شده بود یعنی از دانشگاه آغاز می شد. بنابراین اولین قدم این بود که ابتکار عمل و پرچم \"انقلاب فرهنگی\" از دست حزب و انجمن های اسلامی خارج شود و کارتحول نظام آموزشی در مجاری قانونی و دولتی بیافتد. شورای انقلاب - شاید با دخالت امام- راه قانونی را برگزید. ولی جنبشی که برخاسته بود را نمی شد بی نتیجه رها کرد، چنین شکستی برای حزب غیر قابل تحمل بود. باید باین جنبش و غلیان نتیجه دیگری داده می شد چه بالاخره اینها \"خودی\"1بودند و \"بیگانه\" در برابر شان ایستاده و از موجودیت و ادامه کار دانشگاه دفاع کرده بود. بنی صدر باید منطقا می پذیرفت اگر تعطیلی دانشگاه بسود کشور نیست دانشجویانی که در برابر آن مقاومت کرده اند عمل صالح و درستی انجام داده اند. ولی از دیدگاه او \"در عمل من قال مهم است نه ما قال\" پس همین دانشجویان باید مسبب آشوب معرفی شوند و برچیدن دفاتر آنها از دانشگاه هدف \"دولت و ملت\" قرار گیرد.

در نتیجه اطلاعیه شورای انقلاب پس از یادآوری این نکته که تغییر نظام آموزشی بلافاصله پس از انقلاب مورد توجه مسئولان امر قرار گرفت، می گوید:\" .. اما کسانی که دلشان برای انقلاب اسلام نمی طپد و درک دیگری از دانشگاه و کار دانشگاهی دارند با ایجاد بحران در امور دانشگاهی و تبدیل مراکز آموزش عالی به ستاد عملیات سیاسی تفرقه آور مانع تحول بنیادی دانشگاه ها شده اند...\". پس اگربه دانشگاه ها حمله شده چندان هم بی مورد نبوده است زیرا دفاتر و هوادارانشان جلوی برنامه های مشعشع دولت را گرفته بودند. بدین ترتیب شورا آگاهانه واقعیت را وارونه می کند و بحران واقعی در امور دانشگاه را که ازهفته پیش در نتیجه حمله حساب شده انجمن های اسلامی دانشجویان و محرکین شان در شورای انقلاب بوجود آمده است بپای دفاتر می نویسد.
رئیس جمهور بجای اینکه \"دست هایی را که از پشت سر دراز می شوند تا عنان امور را در دست بگیرند\"2 و کسانی را که می خواهند با آغازاز دانشگاه \"کشور را به آشوب وتعطیل بکشانند\" در برابر مردم افشا نماید و برنامه و روش آنها را بر ملا سازد و محکوم کند، مصلحت خود را در آن می بیند که در قلب حقیقت با شورای انقلاب همداستان شود و بستن دفاتر را چون وسیله ای برای منحرف کردن سیل تهاجم پیش کشد. اگر این عمل چیزی جز یک شگرد و مانور آنی بود و او مستقل از جریانات روز به ضرورت بستن دفاتر رسیده بود، می توانست از طریق مشاوره با مدیران و شوراهای دانشگاه ها و مسئولین این دفاتر در جهت تدوین یک آئین نامه دمکراتیک برای تنظیم فعالیت های سیاسی دانشجویان در درون دانشگاه ها گام بردارد و در این چارچوب بستن دفاتر را طرح کند نه اینکه بی مقدمه با یک اولتیماتوم فرمان بستن آنها را صادر کند، آنهم درست هنگامیکه هواداران همین دفاتر در برابر تعرضی که به قصد تعطیلی دانشگاه ها جریان داشت ایستاده بودند. بنی صدر مسلما حمله به مراکز سازمان های سیاسی را در خارج از دانشگاه محکوم کرد و آنرا توطئه ای علیه دولت انقلاب تلقی نمود. این موضعگیری در کند کردن موجی که برای روفتن آزادی های سیاسی برخاسته بود موثر افتاد ولی سازش او با گرایش استبدادی که در دستور تخلیه دفاتر و انفعال شورای انفلاب در برابر تهاجم بدانشگاه حتی طی مهلت سه روزه بازتافته می شود،زمینه درگیری وسرکوب را از جهت دیگری فراهم ساخت.
او در حقیقت امواج سیاه را به سمت هدفهای محدود تر اما مشخص تری راند. دستور تخلیه دفاتر و توجیه آن به حرکت گرایش استبدادی در انظار مردم نا آگاه مشروعیت بخشید تا انجا که فاجعه دانشگاه تهران، رشت،اهواز و ... را به بار آورد.3

سیاست بنی صدر انظار را از حزب حمهوری اسلامی که برای او و آزادیهای سیاسی در کشور توطئه بزرگی چیده بود متوجه چند دفتر نابسته دانشجویان مبارز یا پیشگام کرد، کمک کرد تا فراموش کنند چه کسانی با چه اهدافی حمله گسترده خود ر ابه دانشگاه ها آغاز کرده بودند و با چه روش های خونباری قصد انقلاب فرهنگی داشتند.
دفاع دانشجویان ازدفاتر ادامه پیکار ناخواسته ای بود که انجمن های اسلامی و چماقداران به آنها تحمیل کرده بودند. اطلاعیه شورای انقلاب که به جای محکوم کردن این یورش برنامه ریزی شده، دانشجویان مقاوم را مسبب \" بحران\" معرفی میکرد، نمیتوانست ظن تبانی گرایش های مختلف درون شورای انقلاب را برای از بین بردن آزادی در دانشگاه تقویت نکند و در نتیجه مقاومت در برابر تصمیم شورا را پیشاروی بسیاری از آنان قرار ندهد. بیانیه 31 فروردین چریک های فدایی خلق ایران بهتر از همه این احساس را بازگو می کند: \" دانشگاه و دیگر مراکز آموزشی مورد تهاجم سراسری و سازمان یافته حزب جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و شخص رئیس جمهور قرار گرفته است\" در اغلب اذهان \"تهاجم سراسری مرداد ماه سال گذشته\" تداعی می شود. بیشتر سازمان های چپ تفاوت این دو موقعیت و تعارضهایی را که در بالا بر سر اشکال و روش های بازسازی دولت وجود دارد در پیدایش موج اخیر سرکوب نادیده می گیرند.

لیبرالیسم سیاسی بنی صدر
در مرداد ماه سال گذشته همه گرایشها زیر پرچم امام دراین سرکوب متحد بودند حال آنکه امروز تصرف و تعطیل دانشگاه اساسا چون جدال و کشمکش جریان های حاکم دریافتنی است، جدالی که با سازش در شورای انقلاب به پایان نرسیده است. از سوی دیگر اگر صفت \" لیبرال\" در مورد بازرگان بیشتر دیدگاه عجول او در بازسازی سرمایه داری به همان شکل سابق را بیان می کرد و در زمینه سیاسی بینش او در مورد حصر آزادی چندان تفاوتی با همکاران جمهوریخواهش نداشت، صفت لیبرال در مورد بنی صدر بیتشر ناظر بر اشکال کم و بیش لیبرال باز سازی دولت است و همین لیبرالیسم سیاسی اوست که اینجا مورد نظر است نه برنامه هایی که برای تجدید ساخت سرمایه داری ایران دارد. اگر ما این گرایش را دمکراتیک نمی نامیم هم بخاطر محدودیت هایی است که از پذیرش دولت مذهبی سرچشمه می گیرد و هم به دلیل نوسان آن بین استبداد و دموکراسی است که در سازش های عملی، برخی سکوت ها و همدستی ها بویژه در سیاست اخیر آن در مورد گنبد و کردستان مشاهده می شود. ولی از دیدگاه این گرایش آنچه امروز سدی در برابر بازسازی دولت ایجاد کرده است همان مراکز \" متعدد تصمیم گیری \" است نه سازمان های چپ و جنبش مستقل کارگری. در نتیجه مسئله اساسی انداختن همه امور در مجاری قانونی و تحکیم اقتدار دولت است. آنچه از آزادی های دموکراتیک در دست است خطری جدی برای بازسازی دولت ندارد و بویژه آنکه در هر مورد معین می توان با توسل به فتوای امام و بسیج هواداران دفع خطر کرد و یا آن آزادی را محدود نمود. چنانکه امروز آزادی اعتصاب وجود دارد ولی تحریم امام بسیاری از کارگران را از دست بردن به این حربه باز می دارد. در نتیجه سرکوب عمومی آزادیها نه تنها به نیاز های بازسازی لیبرال دولت پاسخ نمی گوید بلکه چنان مقاومتی را بر می انگیزد که خود هرج و مرج در ارگانهای دولتی را افزایش می دهد.
این گرایش تا حدودی نیز حتی به آزادی عمل نیروهای چپ نیازمند است چه ازبین رفتن این آزادی ها گامی در تحقق منطق درونی دولت مذهبی است که ابتدا آزادی را به امت مسلمان حصر می کند و سپس در میان امت نیز تنها یک گرایش را بر صراط مستقیم میشناسد و دیگران را چون مرتد و ملحد تکفیر می نماید. هم اکنون اگر شمشیر \"التقاط\" بر سر مجاهدین فرود می آید ، شمشیر \"غرب زدگی\" بالای سر بنی صدر می چرخد. گرایش بنی صدر هر چقدر در سرکوب کردستان شریک باشد هنوز در سطح کشور سیاست تحدید آزادی های دمکراتیک و سرکوب سازمان های چپ را در پیش نگرفته است.
در ارزیابی سیاست بنی صدر باید به این نکته توجه داشت که گرایشهای کم و بیش آزادی خواهانه مذهبی در بازسازی دولت بورژوایی گرچه دارای پایگاه اجتماعی است ولی این پایگاه نیروی اجتماعی - سیاسی متمایز و فعالی را تشکیل نمی دهد . استقرار دموکراسی در ایران چون نتیجه پیکار سیاسی متمایز اقشار بورژوایی و پیوند آن با توده تهی دست و کارگری دورنمای محتملی نیست.
دموکراسی بورژوایی به احتمال قوی تر چون برآیند مبارزات کارگری و تعادل نیروهای واگرا ممکن است در ایران متحقق گردد. به عبارت دیگر و صرفنظر از سایه روشن های پیکار و نیروهای پیکار گر، تعادل نیرو بین چپ - که مجاهدین را نیز در بر می گیرد- و در این مقطع هنوز دارای پیوند طبقاتی استواری نیست- و حزب جمهوی اسلامی تنها امکان تضمین پایداری نهاد های دموکراتیک هست. تحقق این تعادل که خود در گرو رشد جنبش کارگری و پیوند آن نیروی چپ با آن است، ناگزیر تفوق گرایش های لیبرال را در بازسازی دولت لیبرال به دنیال خواهد داشت.

محتوی عینی پیکار : اشکال بازسازی دولت
اگر ما این دیدگاه را در تمایز یابی گرایش های مختلف سیاسی انتخاب می کنیم به علت آنستکه به نظر ما محتوی عینی پیکار گروهبندی های اجتماعی - سیاسی پس از خیزش بهمن بازسازی دولت است که شکل آن نتیجه پیکار گرایش های مختلف جامعه و توازن نیروی آنها خواهد بود. این روند شکل گیری در محتوی بورژوایی دولت تغییری نمی دهد حتی اگر از بیراهه ناصریسم بگذریم. حزب جمهوری اسلامی و گرایش های مختلف آن در بازسازی دولت به طور کلی اخلال می کنند. و از طریق ادامه گسیختگی روابط سیاسی - حقوقی جامعه زمینه پیدایش \"قزاق\" را فراهم می کنند و هم این حزب چون نتیجه گرایش های درونی ، روش بازسازی را در سرکوب سراسری می بیند و امیدوار است چون تنها نیروی پیروز، سلطه استبدادی خود را برسراسر جامعه اعمال کند. اما اکثر سازمانهای چپ از آنجا که روند بازسازی دولت را چون محتوی اساسی و واقعی پیکار های این مقطع در نمی یابند و بهم خوردگی روابط اقتصادی - سیاسی را با بحران انقلابی یکی می گیرند نسبت به اشکال مختلف بازسازی دولت بی تفاوتند. آنها با استدلال \"درتحلیل نهایی\" اشکال و در نتیجه گرایش ها را در بازسازی دولت یکسان می گیرند. حال آنکه تمایز و نقش گرایش لیبرال تا جائیکه با تمام نوسان ها خود به تضعیف جریان های استبدادی و تداوم امکانات پیکار دموکراتیک و کارگری و پیوند چپ با کارگران کمک می کند برای ما حائز اهمیت است. لبه تیز حملات قلمی و سیاسی ما باید متوجه جناح حزب جمهوی اسلامی باشد و گرایش بنی صدر آنجا که دست به سرکوب وسازش با حزب می زند باید آماج حمله قرار گیرد نه آنجا که در برابر این جناح می ایستد. مسلما شیوه برخورد وایستادن او نیز هنگامیکه - چون در حوادث دانشگاه - با دیدگاه بالا در تضاد افتد باید افشاء گردد. اتخاذ چنین شیوه هایی از جانب او صرفنظر از توجیهات \" سیاست عملی\" بر این پندار استوار است که گرایش لیبرالی می تواند با تضعیف همزمان چپ و حزب جمهوری اسلامی پیروز گردد. چنین احتمالی را همانطور که دربالا گفتم از درجه شکفتگی پیکار امروز نمی توان برخواند.

\"توطئه\" یا حرکت سیاسی
همانطور که د رآغاز نوشته آوردیم تعرض به دانشگاه ها بخشی از برنامه این حزب برای هموار کردن راه تسلط خود بود ولی بسیاری این تعرض را چون \" توطئه ای برای ایجاد نفاق در بین مردم هنگام درگیری با امپریالیسم\" تلقی می کردند و یک پرسش ظاهرا افشاگرانه بر همه لبها بود: چرا در این زمان؟
ما منکر آن نیستیم که گروه هایی یا دستهایی واقعا با این هدف \"توطئه\" نیز کرده باشند، ولی فرو کاستن این حرکت سیاسی به توطئه طفره رفتن از تحلیل آنست. گو اینکه این حرکت انگیزه ها و اهداف آن چنان آشکار بود که نیازی به تحلیل نداشت وتنها اندیشه های مجرد غافل از تشخیص آن بودند. بالاخره روزی چپ ایران در خواهد یافت که در این مملکت یک گرایش ارتجاعی و استبدادی که با امریکا نیز مخالف است وجود دارد و نمیشود هر حرکت استبدادی و ارتجاعی را با امپریالیسم و نقشه های توطئه گرانه او توضیح داد. انتخاب مقطع کنونی برای تهاجم از این محاسبه بر میخاست که درست بخاطر مشکلاتی که در پیش است و وحدت نیروهای اسلامی را در برابر محاصره اقتصادی حملات عراق و امکانات مداخله نظامی آمریکا ایجاب می کند، گرایش بنی صدر به مقابله بر نخواهد خواست و در مقابل تعرضی که ابعاد توده ایی به خود می گیرد عقب خواهد نشست. توازن نیرو در شورای انقلاب طوری است که به حزب اجازه نمی دهد همه سیاست های خود را به طرق قانونی یعنی از مجرای تصمیمات این شورا به پیش برد.
و از سوی دیگر امیدوار نیست که با تشکیل مجلس و دولت جدید نیز تفوق لازم را بدست آورد. تمایل اکثریت نمایندگان مجلس زیر هر عنوانی که برای خود انتخاب کرده باشند، هم برای حزب و هم برای بنی صدر در ردیف مجهولات است. انچه مسلم است اینست که این مجلس تحت تاثیر جو عمومی جامعه نوسان خواهد کرد. اگربنی صدر امیدوار است از نا همگونی مجلس در جهت تشکیل دولتی هماهنگ با سیاست خود استفاده کند، جمهوری خواهان اسلامی میدانند که تنها با اکثریتی یکدست می توانند سیاست خود را به کرسی بنشانند. در نتیجه چون چنین اکثریتی محرز نیست باید قبل از تشکیل مجلس و دولت جو عمومی را بر علیه بنی صدر برانگیخت و با اقدامی فراسر مراجع قانونی، برنامه اشغال سفارت را تکرار کرد. حزب می خواهد یا یک تیر دو نشان بزند هم مجاهدین و سایر چپی ها را سرکوب نماید و هم گرایش لیبرال را تضعیف کند. اقدامات غیر قانونی با تشکیل مجلس دشوار تر میگشت، میبایستی با استفاده از سستی نهاد های دولتی و \" قانونیت اسلامی\" دانشگاه چون مرکز تجمع و مبارزه نیروهای چپ و دمکرات تعطیل میشد و کار تغییر نظام آموزشی پیش از آنکه به دست دولت افتد در دست گرایش حزبی و متحدانش متمرکز می گردید.
غلیان توده ها در زمان بحران نیز زمینه مساعدی برای بسیج آنان در جهت خواست های حزب بود. احساس خشم و کینه نسبت به آمریکا نمی توانست در عمل مشخصی علیه این دولت بکار افتد، پس نشان دادن دانشگاه چون \"لانه فساد\" و \"ستون پنجم آمریکا\" عصیان تهیدستان و بخش های دیگری از مردم را جهت میداد و به سمت سرکوب و حصر آزادی های سیاسی میراند.این عوامل در مجموع خود به روشنی نشان میدهد که چرا تعرض در این زمان بوقوع پیوست و اگردستی هم در دست آمریکا برای آشوب بود بدون تکیه به این واقعیات نمی توانست عمل کند.
سیاست سازمان های چپ در مقابل تعرض به دانشگاه ها و اطلاعیه شورای انقلاب یکسان نبود. اگر همه سازمان ها پیش از این اطلاعیه و تا روز شنبه که حملات چماقداران و انجمن های اسلامی ادامه داشت بر سر مقاومت در برابر اشغال دانشگاه همداستان بودند،از روز شنبه به بعد که اکثر مراکز آموزش عالی اشغال شده و اطلاعیه شورای انقلاب وضع نوینی پدید آورده بود،این سازمان ها روش های متفاوتی در پیش گرفتند. از آن پس اصولا مسئله مقاومت به شکل دیگری مطرح می شد: مقاومت در برابر تصمیم شورا با مقاومت در برابر حملات پراکنده ئی که هنوز ادامه داشت؟ سازمان هایی که این دو حرکت را یکی می پنداشتند و تهاجم سرتاسری را پیش می کشیدند خود بخود لزوم تفکیک و موضع گیری روشن در قبال این مسئله را نیز احساس نمی کردند. در نتیجه در حالیکه عملا در دانشگاه تهران و چند نقطه دیگر در برابر حملات موضعی باند های سیاه مقاومت می کردند،این مقاومت و ماندن در دانشگاه به مخالفت و مقاومت در برابر تصمیم شورای انقلاب تعبیر می شد. به ویژه آنکه برخی از سازمان ها ایستادگی در برابر این تصمیم را نیز پیش کشیدند ولی حتی برای طرفداران خود روشن نکردند که چگونه و تا کجا در برابر اجرای این تصمیم مقاومت خواهند کرد.
سازمان های چپ میتوانستند با حفظ مخالفت اصولی خود با نظر شورای انقلاب و پیش کشیدن راه مثبتی برای تنظیم فعالیت های سیاسی در دانشگاه (آئین نامه دمکراتیک) تصمیم خود را به ترک دفاتر و یا تخلیه موقت آنرا اعلام دارند و در عین حال تا پایان مدت مقرر در برابر تهاجم های پراکنده باند های سیاه مقاومت کنند. چنین روشی گرایش استبدادی را بهتر افشاء می کرد و زمینه توجیه حملات را به بهانه اینکه چپی ها در برابر تصمیم شورای انقلاب ایستاده اند رااز دست آنها میگرفت و درانظار مردم مهاجمین و نه دانشجویان را در برابر شورای انقلاب قرار می داد و زمینه انفراد آنها را در انظار فراهم می ساخت.
مجاهدین ا زابتدا چنین روشی را اتخاذ کردند ولی با روشی که سایر سازمان های چپ در پیش گرفته بودند دیگر ماندن آنها در دانشگاه و مقاومت در برابر تهاجمات پراکنده ممکن نبود و ازدیدگاه آگاه کردن مردم عملا نتیجه معکوس ببار می آورد. فدائیان نیز لحظه آخر ( دوشنبه شب) به همین نتیجه رسیدند ولی دیگر دیر بود و حداکثر بهره برداری تبلیغاتی بر علیه آنها شده بود.
\"پیکار\" و \"راه کارگر\" نیز که ظاهرا بیش از همه به مشی چریکی در گذشته انتقاد می کردند در سیاست خود در دانشگاه عملا مشی مقاومت سمبلیک پیشاهنگ را برگزیدند تا تشدید سرکوب، سرکوب گران را بیشتر افشاء کند. اگر دیروز چنین روشی - صرفنظر از اشکال آن- در برابر رژیمی که پایه توده ای نداشت و با انفعال و نارضائی مردم مواجه بود، راه پیوند چپ با جنبش کارگری را نگشود، امروز به طریق اولی این روش نتایج متصور را به بار نخواهد آورد و در برابر ارگان هایی که از حمایت فعال توده مردم برخوردارند تنها به لوث شدن مسئولیت ها و تقویت گرایش استبدادی در بازسازی دولت خواهد انجامید.


1- رجوع کنید به مقاله بنی صدر در انقلاب اسلامی 31 فروردین:\" ... اما از سوی نیروهای خودی این کار ( یعنی تعطیلی دانشگاه ا زراه تصرف آن ) قابل فهم و توجیه به نظر نمی رسد\".
2- سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی اول اردیبهشت سال 1359
3- این مشروعیت از زبان سپاه پاسداران د راطلاعیه 31 فروردین چنین بیان می شود:\"... دشمنان ما برای به آشوب کشیدن جامعه امید خویش را به معدودی دانشگاهیان جدا از انقلاب اسلامی و مردم دوخته اند\". .و رئیس یکی از کمیته ها روز سه شنبه د رتلوزیون می گوید که دفاتر و هوادارانشان در برابر انقلاب فرهنگی ایستادگی کرده اند....